محل تبلیغات شما
پنج شنبه ظهر رفتیم خونه مامانم، عصرهای پنج شنبه میم سالن میره و ما برمیگردیم البته مامان بابا ما رو میرسونن چون ماشین نداریم. طبق معمول با اونا برگشتیم و من احمق به مامان بابا تعارف کردم تا اینجا اومدین بیاین شام یه چیزی دور هم بخوریم (آخه من دو ساعت و نیم باید تنها میبودم) خلاصه خوب بود همه چی میم رفت فوتبال منم کوکو درست کردم تا سفره رو پهن کردم اونم اومد و شام خوردیم. بعد شام کنجد گیج خواب شده بود سرشو گذاشت رو پای بابام و بابامم پشتش ماساژ میداد اونم خوشش اومده بود و داشت میخوابید . اول که میم شروع کرد به قلقلک دادن کنجد  میدونم میخواست بلندش کنه از روی پای بابام و نمیدونست به چه طریقی، میگم وقت خوابشه دیگه برنامه دیگه ای داری؟ خلاصه کنجد بلند نشد و دیگه چشماش واقعا بسته شد ولی هنوز خوابش سنگینه سنگین نشده بود که یهو میم اومد بغلش کرد که یعنی بزاره سر جاش اونم زد زیر گریه . بگذریم که چون گیج خواب بود باز خوابش برد ولی حرکتش خیلی زشت بود به نظرم . بعد چند دقیقه دیدم بابام به مامانم علامت میده پاشو بریم با اینکه سریال میدیدن . خب خیلی ناراحت شدم منم رفتم خوابیدم پرسید ناراحت خانم چته گفتم چیزی نیست میدونین حس حرف زدن نداشتم .
فردا صبح زودتر از ما بیدار شده بود و رفته بود روی مبل و تی وی میدید ما هم بیدار شدیم و من رفتم دستشویی، یه کم طول کشید کنجد همش توی خونه راه میرفت و میومد پشت در در میزد و اصلا میم یک کلام هم باهاش صحبت نکرد که کنجد اونو ببینه و خیالش راحت شه که هست منم گوشه درو باز کردم گفتم یه کم از پدرانه های دیشبتو الان داشته باش لطفا . تا بالاخره کنجدو صدا زد و بغلش کرد 
گفتم تو دیشب یه کاری کردی که با ناراحتی رفتن میگه حرف مفت نزن  دلم شکست گفتم خیلی بی ادبی . اگه من حرف مفت میزنم دیگه هیچ چ چ وقت با من حرف نزن  دیدین همه چی چقدر الکی اتفاق افتاد .
و من از دیروز هی خونه رو سابیدم و سابیدم تا فکرمو آروم کنم تا کمتر به این فکر کنم که دیگه دوستش ندارم تا کمتر به این فکر کنم که دوست دارم چند وقتی زندگی بدون میم رو تجربه کنم .
و بیشتر عصبی شدم وقتی که عصر بابام کیف پول میم رو که خونه شون جا گذاشته بود آورد دم در خونه . اصلا دوست ندارم دیگه اینقدر بهش اهمیت بدن ولی خب اونا هم به خاطر دخترشون .
دیگه نمیدونم چی بگم دیگه اینقدر به نظرم الکی و مزخرف بود که هر آدم با ضریب هوشی منفی هم میفهمه این کار زشته ولی میم نمیفهمه .

ادامه ماجرای کنجد

جلسه اول گفتار درمانی

صدا خنده پدرو مادرتونو ضبط کنین، خیلی ها حسرت شنیدن دوباره صدای پدرو مادرشون رو دارن ...

میم ,رو ,خونه ,هم ,بابام ,حرف ,و من ,کنم که ,کردم تا ,فکر کنم ,بود و

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Doris's page سرزمین من خیر tilobirthle atadolplat dasaddcamlo anwhiconfist مونیخ سرویس دانلود تم و پس زمینه زیبا گوشی hermaieni انار سرخ