محل تبلیغات شما

شنبه روز خیلی شلوغی بود و نشد به وبلاگ دوستام سر بزنم ، دیروز هم مرخصی گرفته بودم اینه که امروز انشاالله میام در خونه تون .
شنبه بعد از کار خسته و کوفته رفتم بازدید خونه . یه خونه دیدیم 50 تا پله داره و داخلش هم نیاز به بازسازی داره ولی اگه بخریمش حالا حالاها نمیتونم بازسازی کنم . باید ببینیم چی میشه .

دیشب به کنجد که شام دادم میم هی دست دست میکرد برای خوردن شام . بهش میگم سرد شد دیگه چرا نمیخوری میگه آخه امروز مگه چند شنبه ست؟ میگم فکر کنم یکشنبه . میگه یکشنبه ست دیگه میگم خب ب ب برای چی؟ میگه منتظرم اگه زنگ بزنه دوستم برم فوتبال بعد اون موقع شام نخورم بهتره (استان ما چند روزه وضعیت قرمز دوباره اعلام شده) هیچ واکنشی اون لحظه نشون ندادم .
داشتم ظرف میشستم ناهار هم برای میم درست میکردم . هی میشستم و باز یه ظرف کثیف تولید میشد. کنجد آب میخواست و میم که رفت بهش بده دوید اونور، میم هم نشست یه گوشه و آب رو گذاشت کنار . من در حال ظرف شستن گفتم به نظرم کنجد میخواد دنبالش بدوی و بازی کنی باهاش، میم میگه حالشو ندارم خسته ام . ده دقیقه پیش در مورد رفتن به سالن صحبت میکرد هااااا . من با فوتبال رفتنش مشکل اساسی ندارم ولی وقتی برای اون انرژی داره ولی برای ما نه اذیت میشم .

آخرین مرحله ظرفا رو شستم که میم ظرف غذای ناهارشو آورد و گفت چقدر زحمت میکشی و این ظرفا تموم نمیشه بعدم شروع کرد به شامشو خوردن . دو تا قابلمه کوچولو میموند که با خنده گفتم من تموم شد از این به بعد هر چی بمونه با تو . توی قابلمه ها آب ریخت مثلا نم بشه همچین لازمم نبود البته . صبح بیدارم کرد براش ساندویچ درست کنم قابلمه ها توی سینک بود. غذاشو ریختم توی ظرف و ساندویچ درست کردم و وقتی رفت کنار سفره یه ذره دراز کشیدم . این شد که دو تا قابلمه موند برای مامان طفلی . تاوان کل کل ما رو اون باید بده بنده خدا . خخخخخ . داشتم میومدم گفتم دست به اینا نمیزنی هااااا ولی فکر نکنم گوش بده

شبا پنج ساعت یا پنج و نیم ساعت میخوابم و با توجه به اینکه از ساعت هفت صبح تا نه شب معمولا بیرونم یه خوابه هفت ساعته میخوام .

اینو راستی نگفتم که دیروز بعد از ظهر باید جایی میرفتم که زنگ زدم میم هم گفت میام توی مسیر کارش رفتیم دنبالش و رفتیم اونجا . یه ذره کارمون طول کشید و کنجد دو بار گفت جیش دارم و میم گفت من میبرم . وقتی برگشتیم میم میگه حضور امشب من اگه هیچ فایده ای نداشت حداقل همین بود که دو بار رفتم طبقه منهای دو و اومدم گفتم وااااای آره اگه تو نبودی که باید خودم میبردم . خخخخخ خدایا دستت درد نکنه

خدای خوب من همیشه حواست بهمون هست میدونی که چی میخوام بگم . راهنماییم کن و اگه خوبه کمکم کن تا ادامه بدم . دوستت دارم خیلی ی ی  زیاد 

ادامه ماجرای کنجد

جلسه اول گفتار درمانی

صدا خنده پدرو مادرتونو ضبط کنین، خیلی ها حسرت شنیدن دوباره صدای پدرو مادرشون رو دارن ...

میم ,یه ,هم ,ظرف ,اگه ,میگه ,قابلمه ها ,دو بار ,بعد از ,ساندویچ درست ,داره ولی

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

lettrouveter سریال رایگان سریال http://gazzareh.mihanblog.com گزگزاره ی دیولان گیتا وب وب تابلو ساز حرفه ای فیلم سوپر20016 خرید لباس پیراهن بلوز رامپر زنانه دخترانه مجلسی نوزادی 1399 قلعه کدها وسفارشات میس وایت استار emily glanealcere