محل تبلیغات شما
اول کار یه اعتراف بکنم اینقدر عادتم شده که گاهی وقتا میخوام با مامان بابا هم یه چیزی در مورد میم بگم نزدیکه بگم میم گفته یا حتی سرکار با همکارم میگم میم اینجوری شد . همین روزاست که به خود میم هم بگم میم جان به جای اسمش .
روزا فعلا عادیه . من یه کم از این رفت و آمد بین خونه خودمون و مامانم خسته شدم ولی توی دل خودم . در اصل اونا باید خسته باشن ولی خب منم روحی خسته شدم آخه هیچ کجا آرامش خونه خود آدمو نداره . 

کنجد رسما وقتی یه چیزی مخالف نظرش میگم میره دست مامانمو میگیره و میگه بای بای یعنی تو برو دیگهههه . خدا کنه هیچ وقت این صحنه ها رو میم نبینه چون داستان میشه واقعاااا .
اگه کرونا نبود حتما پیش یه مشاوری چیزی میرفتم بعضی حرکاتش نگران کننده ست . البته شاید منم خیلی روش حساس شدم . گفتار درمانی و کار درمانی رو هم که به خاطر کرونا بی خیال شدم ولی پس زمینه ذهنم همش ش ش داره میچرخه که چه کار اشتباهی کردی . البته که اگه من مردد بودم میم قاطعانه گفت که لازم نیست ببری ولی خب پیش خودمون باشه مهم این بود که منم مردد بودم وگرنه میبرددددم . آخه میم روی یه چیزایی حساسه ولی یه چیزایی رو باز خیلی ساده میگیره به نظر من واقعا کنجد نیاز داره ولی چه کنم که از کرونا میترسم 

دیروز عصر با مامان و کنجد رفتیم چند تا لباس توی خونه برای کنجد گرفتیم دیگه شلوارای پارسالش میرفت بالا و الانم که سرده . خب تقریبا توی مسیر چون پیاده رفتیم و نزدیک بود دهنمونو نیم وجبی تقریبا سرویس کرد و وقتی ارشادش میکردم زود دست مامانمو میگرفت و میگفت بای بای (برو دیگهههه برو همونجایی که صبحا میری ) اولی کنجد دومی من .

شفاف سازی: آقا هی پیش خودتون نگین چقدر خونه مامانشه این دختر . میم جدیدا بعضی شبا شب کاری وامیسته و بعد زنگ میزنه که من نمیام دیگه ما هم بری اینکه باز ما رو بابا نبره و صبح دوباره بیاد دنبالمون اون شبا وامیستیم خونه شون . شاد و پیروز باشین 

راستی وقت بیمارستانم گرفتم برای دوشنبه هفته آینده . انشاالله نتیجه خوب باشه

میم دیشب زنگ زد و دردودل میکرد انگار از دست همکاراش عصبانیه و همونطور که وقتی توی خونه عصبانیه داد میزنه اونجا هم داد میزنه ولی خب میدونین که توی محل کار و اونم همکار طاقت داد زدن همکار سر خودشو نداره و هر چی میگم سعی کن آروم باشی اونجا میگه من درستشون میکنم خدا کنه کوتاه بیاد و شرایطو جوری نکنه که خدایی نکرده .


ادامه ماجرای کنجد

جلسه اول گفتار درمانی

صدا خنده پدرو مادرتونو ضبط کنین، خیلی ها حسرت شنیدن دوباره صدای پدرو مادرشون رو دارن ...

میم ,ولی ,یه ,خونه ,هم ,توی ,ولی خب ,شدم ولی ,خسته شدم ,که به ,بگم میم

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

tresserpoper Choose the Best Boston Bruins Jerseys, NHL Online Store Cheap Offer. Shanon's memory AVR/ولتاژ رگلاتور ژنراتور اخبار آموزش و پرورش هیئت بقیةالله عجل الله تعالی فرجه Daniel's page ه ی چ همدانی ،نون.شین چت|چت روم|چت روم فارسی|شلوغ چت|حورا چت نیوآگهی