محل تبلیغات شما
سلام روز بخیر

دیروزم با فکر مشغول گذشت وقتی رفتم خونه مامان تنها بود و حسابی کنجد از خجالتش در اومده بود انگار، ناهار خوردیم و چون تصمیم بر این شده بود دیرتر برم دراز کشیدیم. میم زنگ زد و گفت وقتی نزدیک خونه باشم زنگ میزنم تو هم راه بیفت چون ترافیکه الان . گفتم بابا نیست اینجا پیاده شو با هم بریم گفت پس آماده باشی . منظورش این بود که نشینه دیگه . گفتم باشه . مامان گفت چای درست کنم گفتم نه ما زود میریم . دفعه بعد میم زنگ زد و مثل اینکه هنوز ترافیک بود و قرار شد دیگه قطعا بیاد دنبالمون . گفتم آب جوش میخوری گفت آررره . این شد که بساط چای رو راه انداختیم وقتی اومد یه دونه خوردیم و رفتیم بیرون . میخواست برای کامپیوترش چیزی بخره برای همین قرار بود پیاده بریم . پایین آسانسور بابا رو دیدیم که هر چی اصرار کرد بیام برسونمتون قبول نکردم  و رفتیم . چند تا مغازه رفتیم تا چیزی که میخواست رو پیدا کرد بعدم اولین ایستگاه منتظر اتبوس شدیم . از سر کوچه شیر خریدیم و رفتیم خونه . توی راه میم میگه اگه پنج شنبه تعطیل بودیم بریم بیرون . منم چون هزار ساله همچین پیشنهادی نداده خودمو مشتاق نشون دادم گفتم باشه بریم . وقتی رسیدیم تصمیم بر این شد که چای هم خونه بخوریم به کنجد شیر دادم برای ناهار فردای میم هم شروع کردم به تاس کباب پختن . شیب زمینی و پیاز و گوشت و گوجه لایه لایه گذاشتم و درشو بستم . راستش خودمم هوس کردم ولی برای دو وعده میم درست کردم ناهار فردا و ناهار پنج شنبه . میم زنگ زد به رئیس و گفت پنج شنبه تعطیله و ناهارش یه وعده ای شد اینه که امشب تاس کباب منتظرمه  خب منم در راستای مشتاق نشون دادن خودم گفتم خب ب ب ب حالا پنج شنبه کجا بریم؟؟؟ میم میگه چی کجا بریم؟ میگم همون قضیه ای که گفتی اگه تعطیل بود بریم بیرون میگه اشتباه شنیدی تو من گفتم بریم خونه مامانم  گفتم یعنی خونه مامانم و بیرون اینقدر نزدیک به همن؟؟؟؟ عیبی نداره اگه نظرت عوض شده . و همش اصرار داشت که تو اشتباه شنیدی یه جاهایی هم میگفت منظور من از بیرون خونه مامانم بوده آخرش نفهمیدم گفته بریم بیرون یا گفته بریم خونه مامانم و من بد شنیدم خلاصه گفتم ولش کن حالا .

این بود که الکی خودمان را مشتاق نشان دادیم که میم تشویق بشه در راستای تفریح خانواده . 
صبحم هی اومد روی سرم سر و صدا کرد و بیدارم کرد و اینا که بیدار شم منم هی گفتم خواااابم میاد . آخرش ظرفشو خودش شست ولی مثلا یه لیوان کنارش بود و دست نزده بود . خودم پا شدم شستم اونا رو . با خنده میگه آیاااا درسته شوهر بیدار باشه و زنش بخوابه میگم همونجور که شبا درسته که زن بیدار باشه و شوهر خواب . میگه شوووهر فرق میکنه . راستش دو روزه همچین حرکتی میزنم وگرنه همیشه شب ظرفشو میشورم و یا غذا شو جا میکنم یا میمونه برای صبح .

دیرش شد و آشغالا رو نبرد دیگه . منم آشپزخونه رو مرتب کردم برای خودم ساندویچ درست کردم، مسواک و لباس و بابا اومد کنجدو آماده کردم و پیش به سوی کااااار .

ادامه ماجرای کنجد

جلسه اول گفتار درمانی

صدا خنده پدرو مادرتونو ضبط کنین، خیلی ها حسرت شنیدن دوباره صدای پدرو مادرشون رو دارن ...

گفتم ,بریم ,میم ,خونه ,بیرون ,هم ,پنج شنبه ,بریم بیرون ,خونه مامانم ,زنگ زد ,میم زنگ

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

apdihobla اندکی تأمل هنروگرافیک Wholesale Sculpture Headstones Online,Granite Flower Gravestones,Lead Lettering Headstones جذاب ترین ها hasstenhundne باران یعنی تو برگردی . . . linecitu cagopali وب لژیون مسافر محمد حیدری