محل تبلیغات شما
دیروز به بابا زنگ زدم گفت محضر زنگ زده به فروشنده که اطلاعات سندتون مغایرت داره و برین درست کنین اونم زنگ زده به بنگاه و بنگاه به بابا که ببین چی شده . خب من با توجه به اتفاقات اون روز حرفی نزدم وگرنه دوست داشتم بگم خب وقتی محضر به فروشنده زنگ زده یعنی کاریه که اون باید انجام بده و چرا آخه شما؟؟؟ خلاصه بابا رفته مدارکو گرفته و به بنگاه داده چون جواب اون استعلام رو اصلا به بابا نمیدادن و فروشنده که سند به نامشه باید پیگیری میکرده (اینو در نظر داشته باشین که محضر اینوره شهره و بنگاه اون وره شهر) .
از سرکار که رفتم خونه اصلا هیچ سوالی در اون مورد نکردم . غذا خوردیم، کنجد خواب بود و منم آروم کنارش نشسته بودم . بابا ولی نگران بود انگار . آخرش خودش گفت باز این بنگاه گفته باید برین یه تعهد بدین فردا توی محضر . گفتم تعهد چی؟ میگه نمیدونم توی حیاطش سایبون درست کردن برای پارکینگ مهمان احتمالا برای اونه و کارای شهرداری که باید خراب کنن . میگم یعنی باید تعهد بدم اگه شهرداری گفت خراب کن من بعدش درست کنم میگه نهههه احتمالا تعهد بدی که باید خرابش کنی . میگم آخه چه جوری تعهد بدم خرابش کنم اصلا به ما چه خب اون فروشنده باید تعهد بده ما اصلا اون پارکینگارو نمیخوایم . خودشم نگران بود ولی خب نمیخواست نشون بده . منم نگران بودم با خودم میگفتم تعهد بدیم اصلا معلوم نیست چیه اگه بگیم نمیدیمم طرف شاید بزنه زیر همه چی . ولی مشکل اصلی این بود که بابا نفهمیده بود چیه . میگم شماره دو تا از همسایه رو گرفتم بیا زنگ بزن ببین قضیه چیه . میگم اگه مال شهرداری ماست خب اونا از کجا خبر دارن؟ 
میگم بیا عصر بریم بنگاه توضیح بده دقیق بفهمیم چیه خب . بابا میگه حرفای اون مهم نیست مهم نوشته ایه که فردا میزارن جلوت امضا کنی
اصلا مونده بودم مستأصل . میگم چه اشتباهی بود خونه خریدیم منو چه به خونه خریدن همون مستاجر بودیم راحت بودیم . بابا میگه این همه خونه خرید و فروش کردیم یک بار این پیچایی که توی خرید این خونه اتفاق میفته جلوی راهمون نبود .
آخرش تصمیم بر این شد که زنگ بزنیم به یکی از همسایه ها که اونم تازه خریده ببینیم اون چکار کرده . اون بنده خدا گفت باید به فروشنده یه تعهد بدیم که نسبت به این دو پارکینگ اضافی هیچ ادعایی نداریم و اگه یه روز شهرداری گفت باید خراب شه مشکلی نداریم .
خب این زیاد موردی نیست به نظرم . هر چند قضیه انباری هم همینجوریه ولی نمیدونم چرا برای اون تعهد نمیگیرن .
خلاصه بابا خیالش راحت شد و گفتم بشینین یه چایی بخوریم میگه دیگه همین برام هزارتا چاییه خیالم راحت شد خیلی استرس داشتم برات از وقتی بنگاه زنگ زده بود .
حالا امروز باید مرخصی ساعتی بگیرم ظهر و بریم ببینیم چی رو باید امضا کنم .
دیشب اصلا حالم خوب نبود و سرم درد میکرد شام که خوردیم نمیتونستم بشینم میم که ولو میشه خوابش میبره من بودم و کنجد . طفلک کنجد هم اومد دراز کشید دید فایده نداره من نمیتونم باهاش بازی کنم و خوابیدیم . این بود که برای امروز میم غذا درست نکردم . ساعت 12 بیدار شدم داروی کنجدو توی خواب دادم و پا شدم مرغ درست کنم برای میم که دیدم نههههه نمیتونم اصلا .
صبح که بیدار شدیم میم گفت گوجه میبرم و تخم مرغ میدم آشپز برام املت درست کنه خدا خیر بده میم رو همین که غر نمیزنه در این مورد نعمتیه .

هنوز میم به صاحبخونه مون نگفته میخوایم بریم به نظرم یه حسی توی ناخوردآگاهش میگه که معلوم نیست بریم منم همون حسو دارم ولی باحتمالا صاحبخونه ناراحت بشه اگه دیر بگیم .

ادامه ماجرای کنجد

جلسه اول گفتار درمانی

صدا خنده پدرو مادرتونو ضبط کنین، خیلی ها حسرت شنیدن دوباره صدای پدرو مادرشون رو دارن ...

اون ,تعهد ,خب ,بنگاه ,اصلا ,زنگ ,زنگ زده ,به فروشنده ,به بابا ,میم که ,از همسایه

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

نتچرخی تهران زالو، 09120891822 tehranzalooفروش زالوطبی کل کشور، خرید زالو طبی، فروشگاه زالو طبی،مشاوره و پرورش زالو ، راه اندازی فارم های تکثیر زالو،روغن زال دوستی phyracalday slowemnelo vetsonica نژاد های بز و گوسفند ایرانی و خارجی شهدای دزآور خداحافظی طولانی برگزیده ی آثار جواد نعیمی